آرامش خیال ، زیارت خدا در خواب است

 


 

آرامش خیال ، زیارت خدا در خواب است
شمیم عطر خدا
در ابتدای سرازیری قبر است
و تو ساکت و مبهوت
با سرعتی سرسام آور
به سمت پایین در سقوطی
ناگهان به یک دوراهی می رسی
یکی انتها دارد
به دنیای سبزی و خرمی
و آن دیگری
ابتدایش چنان شعله ور و سوزان
که دیگر امیدی به انتها نیست
در سرعت زیاد
یکهو در جایت میخکوب میشوی
آنجاست که امتیاز تو را میجویند
و تو بیخبر از امتیاز
به دنبال بخت و اقبال میگردی
در پشت سرت
روزگارفنا شده خویش را بر پرده میبینی
اما دریغ که دیگر بازگشتی نیست
در آنجا باحسرت
به دنبال پیشانی
برای عرق سرد ترس میگردی
حیف که از ترس
مرا یارای بیش از این دیدن نیست
برخیزید
این یک خواب بود
اما نه یک رویا
بلکه یک تجلی از واقعیت
به کیمیایی ناب که ما آن را خواب مینامیم
باید چرخش کرد
رو سوی خدای آسمانها و زمین کرد
باید دست از قدیسانی که به دور خویش ساخته ایم
شست
آنها را شفیع عبادت به درگاه ازل کنیم
نه خدایانی برای برآوری حاجات دنیایی
عصر طلایی انسان نزدیک است
منتظران واقعی
شمیم رسیدن ناجی را حس میکند
وقت آن است که برخیزیم از خواب

👤 رامین ترابخانی ( نیمار )