بزن باران


 

بزن باران
ببار از چشم من
بزن باران بزن باران بزن

بزن باران

که شاید گریه ام پنهان بماند..

 


بهم بگو ببینم، این دردناکه یا قشنگ؟
اینکه وقتی بارون شروع به باریدن میکنه،
صدای خنده ی پسر بچه ی همسایه میاد که مامان ش رو ذله کرده
تا از زیرِ سقفِ خونه بدوئه بره زیر بارون،
ولی از اونور
یه کوچولوی دیگه در حالی که از موهاش قطره بارون میچکه،
تو دلش میگه: آسمون بس کن! آسمون برو!!
بذار سقف خونه مون برگرده ..! بذار خونه مون برگرده .. بذار مامان برگرده

بگو ببینم واسه بارون فرقی میکنه ؟
این که یه روز از سرمای بارون، دستم رو “ها” میکردی تا گرم شم،
اما الان فارغ از من، توو هوای بارونی،
لب‌ پنجره نشستی وُ با گلدون شمعدونی که پارسال برات خریدم، عشق میکنی
بگو ببینم واسه بارون فرقی میکنه؟
اینکه خیس از بارون زیر لب میخونم:
“بی تو باران چه زیبا برای چشم من بهانه ..”
(نمی آیی – زندوکیلی )

آره میدونم .. واسه ش فرقی نمیکنه، در هرصورت می‌باره؛
اما بگو ببینم،
بی تفاوتیِ بارون، قشنگه یا غم انگیز ؟
تو تصمیم بگیر، تا قشنگ بشه ؛
اخه حتی رفتن هم قشنگ بود، وقتی تو تصمیم شو گرفتی ..
👤آی_صوره

 

 

تیم هنری زمیم