به چنگ اورده ام گیسوی معشوقی خیالی را


به چنگ اورده ام گیسوی معشوقی خیالی را
خدا از ما نگیرد نعمت آشفته حالی را
خدا را شکر امشب هم حریفی پیش رو دارم
که با او میتوان نوشید ساغر های خالی را
مرا در بر بگیر ای مهربان هرچند میدانم
ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را
ز مستی فاش میگویم تو را بوسیده ام اما
کسی باور ندارد حرف مست لا ابالی را
من آن خاکم که روزی بستر رودی خروشان بود
کنار چشمه بشکن بغض این ظرف سفالی را .

👤 استاد فاضل نظری

دار و ندار دل من یک شبه بر باد رفت
آه چه شد که ناگهان عشق من از یاد رفت
تازه ای از راه رسید کهنه دل آزار شد
تا که دلش در تله دیگری افتاد رفت
هیچ نگاهی به من انگار نکرد ای خدا
حبس شدم در خودم او بود که آزاد رفت
بغض سکوت همه شبهام به یک آن شکست
اشک سرازیر شدو ماندم و او شاد رفت
جای وفا سنگ دلی آمد و از قصه ها
حرمت مجنون شدن و تیشه فرهاد رفت
آینه هم تاب ندارد که ببیند مرا
حال که از حنجره ام قدرت فریاد رفت

👤 محمود رحیمی