زندگی کردن


 

نفس کشیدن
از علامت های زنده بودنه
نه زندگی کردن

 


 

زندگی کردن ،

دقیقا چه شکلیه؟
زندگی کردن .. شاید شکل عطسه نوزادیه که
بعد کلی شب بیداری و اذیت مامان عزیزش، تازه 7 صبح خوابش برده ..
شایدم زندگی میتونه شبیه یکی از نقاشی های داوینچی‌طورِ گوشه‌ی کتاب اجتماعیت باشه!

دیروز تو اتوبوس یه حاج خانومی داشت به یه دختر جوون دانشجو میگفت:
« دخترم این جزوه ها چیه؟! برو شوهر کن، من اگه بهم شصت تا مدرک هم بدن
اون لحظه ای که غروب‌ها حاجی خسته میاد خونه، براش چایی میریزم رو نمیدم به کسی! »
گمونم زندگی کردن واسه حاج خانوم، شکل همون فنجون کمر باریکِ چایی واسه حاجی بود 🙂

اما اینایی که گفتم همه شون شاید و احتماله ..
اگه بخوام یه جواب قطعی بدم راجب اینکه زندگی چه شکلیه!
میگم: زندگی شکل اون لحظه ست
که با نگاه قشنگ تو،
توی دلم پروانه ها پر میزنن ..
آره ، زندگی دقیقا همین شکلیه!

👤آی_صوره


و مرگ مردن نیست؛
و مرگ تنها نفس نکشیدن نیست!
من مردگان بیشماری را دیده ام
که راه میرفتند
حرف می‌زدند
سیگار می‌کشیدند
و خیس از باران
انتظار و تنهایی را درک می‌کردند
شعر می‌خواندند
می‌گریستند
قرض می‌دادند
قرض میگرفتند
می‌خندیدند
و گریه میکردند…
👤حسین پناهی

 

تیم هنری زمیم