صدای رعد میآید !

صدای پای عابر از دل شب کوچه ای خلوت

 


صدای رعد میآید !

صدای رعد میآید !

صدای پای عابر از دل شب کوچه ای خلوت

صدای پیچش یک تند باد خیسِ پاییزی

وهق هق های پنهانی ،

گمانم یک نفر عاشق ؛ که با پاییز می خواند

و مجنون بید ِ پیر آرام ؛

درگوش زمین میگفت:

دوباره دختر پاییز ِ رنگ آمیز می آید

تنش غوغای بارانی

ودر هر طــُره ی مویش ؛ هزاران عطر پنهانی

و او زیباترین سِحر خداوند ست

و او آواز ِ عاشق ، شور لبخندست

زمین ، سرشانه های خاکی خود را تکانی داد

وبا آن شرم دیرینه چه آهی زیر لب سرداد

کمی بابونه و شبدر

و اینجا رُز وحشی شاد با پاییز میخندد.

وباهم ، یک صدا سرمست میخوانند:

“” زمین هم عاشق و دیوانه ی پاییزِ بازیگوش….. زمین

شیدا ؛ شده مدهوش …””

نسیمی سرد با پاییز می رقصد

وابری شیطنت لبخند ریزی بر زمین پاشید

زمین از برگ لبریز ست

هوا پاک و دل انگیز ست

من اینجا در کنار پنجره ؛ از عشق سرشارم

وبا این باغ می بارم

وبا پاییز می خوانم

هزاران بار می میرم

وجانی تازه می گیرم ………

صدای رعد می آید ؛

کسی با روح پاییزی

سرا پا دلبر و محجوب ……….گـــَـرد عشق را در کوچه

می ریزد

وکوچه یک نفس آواز میخواند…..

“”همیشه یک نفر عاشق و با پاییز می آید…””.

👤 زیبا دلخواه

تیم هنری زمیم