من سراغ هر کسی رفتم دلم را زد شکست



دل که می‌‎گیرد دو چشم تر به دادم می‎رسد
در زمان فقر این گوهر به دادم می‎رسد

وسع کم هرگز برای ما فقیران ننگ نیست
دست من خالی که باشد سر به دادم می‎رسد

دست بردارید مردم از سر من چون که من
دلبری دارم که او بهتر به دادم می‎رسد

از شب قدر تو جا ماندم که امروز آمدم
گفته‎اند اینجا حسین آخر به دادم می‎رسد

این کریمی را که من دارم گدایی می‏‎کنم
مطمئن هستم که پشت در به دادم می‎رسد

حیف آقای به این خوبی کنارم باشد و
فکر این باشم یکی دیگر به دادم می‎رسد

من سراغ هر کسی رفتم دلم را زد شکست
غالبا این لحظه‎ها مادر به دادم می‎رسد

فاطمه مِیلش که باشد وضع برمی‎گردد و
مرتضی با ظرفی از کوثر به دادم می‎رسد

اعتباری نیست بر تقوای من، این لطف توست
لحظه‎ی تشخیص خیر و شر به دادم می‎رسد

پاک‎ها کرب و بلا رفتند و من جا مانده‎ام
فطرسم امروز، بال و پر به دادم می‎رسد

خواهری دل خسته پرسید از خودش بالای تل
این برادر زیر این خنجر به دادم می‎رسد

می‎برند این‎ها هر آنچه روی سر دارم ولی
می‎رسد عباس و با معجر به دادم می‎رسد

زانوی محمل بلند و دامن من هم بلند
در سفر این وقت‎ها اکبر به دادم می‎رسد

👤حاج منصور ارضی

 

تیم هنری زمیم