هر سال محرم دلم میگیره
دلم میخواد به آدمای دور و برم
هر سال محرم دلم میگیره
هر سال محرم دلم میگیره
دلم میخواد به آدمای دور و برم
به اونا که به هر کجا که میتونن چنگ میندازن
که دلسردمون کنن
به اونا که چش ندارن واسیم تو صف برا قیمه نذری، خندیدن، مسخره کردن…
جک ساختن برامون
ترافیک دم ایستگاه صلواتی ها رو
کردن تو چشِمون و گفتن حق الناس نمیفهمیم چیه
به اونا که پست و استوری هاشون پر شد از حقوق شهروندی و روشنفکرانه! بهمون گفتن خرافه پرستیم…
به اونا که گفتن ما املیم و عقب افتاده
که گریه میکنیم
که سینه میزنیم
که سیاه میپوشیم!
به همشون… یه لبخند بزنم 🙂
برگردم رو به حرم
بخونم:
ای آرامش من!
جونم به فدات…
ویدیو رو محمدحسین خلاق و خوش ذوق طراحی کرده
ماه محرم شد و وقت عزاست
ولولهای ظهر برای غذاست
چون که حسینیه به وقت ناهار
دیگ غذاهاست دوباره قطار
مردم بینظم و بهندرت به صف
جمع شده کاسه و سطلی به کف
جنگ غذا بردنِ با قابلمه
بدتر از آن جنگ که در علقمه!
دست و گریبان شدن و کشمکش
تا که بگیرند برنج و خورش
گر که به دعوا برسد ماجرا
وای ز گفتارِ بد و ناسزا
گاه بگیرند غذا چند بار
گرچه نباشند فقیر و ندار
آن یکی انبار کند این غذا
مورصفت، داخل یخچالها
ای تو سیهپوش بهنام حسین
شرم کن از شأن و مقام حسین
کشته شد او تشنه به راه خدا
تا که به ذلت ندهد خویش را
مدعیِ سوگِ حسینِ شهید!
عزّت نفست به چه خواری کشید؟
خویش چرا میکنی اینقدر پست
تا که غذا بیشتر آری بهدست؟
هست روا، بشکند آیا چنین
حرمت آن سرور دنیا و دین؟
گر برکت خواهی از آن روح پاک
نیست در این نذری و خورد و خوراک
کاش بیاموزی از او زندگی
راستی و مردی و آزادگی
این برکت بر تو شَوَد ماندگار
جان برادر، نه که نذر و ناهار