همه چیز موقتیه…


همه چیز موقتیه…

باز بگذار دمی، دل نگرانت باشم
اشک در خلوت و اندوه لبانت باشم
خسته ای از همه ی دوست و دشمن هایت
شانه ات را بده تا راحت جانت باشم
شعرهایم همه کهنه است خودم می دانم
شور و احساس بیاور ، هیجانت باشم
نرم و آهسته بخوانم به سراغت شاید…
روزنی بر دلِ تنگ و خفقانت باشم
مدتی می شود اینجا که بهار آمده است …
مزدِ من نیست که درگیر ِخزانت باشم
گرچه من از رگ گردن به تو نزدیک ترم
گاه بگذار که قلب و ضربانت باشم
گاه بگذار دمی با تو دلم خوش باشد
داغی روی لبان و شریانت باشم
دوست دارم که عقابی بشوم بعد از آن ..
زخمی ِ حادثه و تیر و کمانت باشم
گرچه در عاقبت کار شدم سرگردان …
بی ثمر نیست که دنبال نشانت باشم
دوست دارم پس ازآنکه غزلی می گویی…
لا اقل ، قاصدکِ نامه رسانت باشم

👤 سید مهدی نژاد هاشمی