بسم رب چشمانش…

بسم رب چشمانش... 💛 من تو را میبرم از یاد ولی بعد از…


دوست دارم نگاهت کنم تا که بی حال بشم

دوست دارم نگاهت کنم تا که بی حال بشم تو ازم دل ببری منم…


من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار

من را به گناهی که ” نگاه تو ” درآن بود  بردند سر دار و تو…


این چشم ها به راه تو بیدارمانده است

این چشم ها به راه تو بیدارمانده است چشم انتظارت ازدم…


از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم

هنوز پیرهنم را نشسته می پوشم


غلام دولت آنم که پای بند یکیست

به جانبی متعلق شد از هزار برست


بی تو مهتاب شبی باز ..

ولش کن دیگر !!


ای بر پدرت دنیا..

بخشی از دکلمه صحنه از علیرضا……


حکایت جامانده ها و راهی ها

دوباره باید ازینجا به جاده زل……