غلام دولت آنم که پای بند یکیست

به جانبی متعلق شد از هزار برست


عشق او ما را گرفت از چنگ دیگر دلبران

تن برون بردیم ازین میدان ولی جان……


خوشا قفس

خوشا پری نداشتن


منم که جورو جفا دیدم و وفا کردم

توئی که مهر و وفا دیدی ..


برام مرده به حساب میومدن!

میگذره رفیق ..


واي بر تلخي فرجام رعيت پسری

كه بخواهد دلي از دختر يك خان……


ای جان ! تو را به جان منِ خسته جان، بمان

دیگر بگو چگونه بگویم بمان؟……


در شهر عشق رسم وفا نیست!

هرچند دشمنم شده‌ای دوست دارمت بر دوستان گلایه روا نیست،…


ندیدم هیچ جا را از بهشت تو گلستان تر

بنا خواهیم کرد از طوس هم حتی چراغان……


به خاطر چه زنده ای؟

و من برای زندگی تو را بهانه……