حرمت قد همه باده خوران ، می دارد…

در معطل شدن بوسه به اگور ضریح لذتی هست که در سجده طولانی…


بی تو تاریک نشستم ، تو چراغ که شدی؟

گفته بودی که : دوایی بکنم درد ترا ما در آن درد به امید…


ای جان ! تو را به جان منِ خسته جان، بمان

دیگر بگو چگونه بگویم بمان؟……


میان آن همه عاشق به یاد من هم هست…؟

شبی برابر آیینه با خودم گفتم


شما ز من متنفر ، من از شما بیزار…

قدم زدم! ریه هایم شد از هوا لبریز قدم زدم! ریه هایم شد از…


زندگی رسم خوشایندیست…!

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود……


گویم که خاک را به نظر کیمیا نکن!

مردم گمان کنند که حیدر خدای……