میخواستم پر وا کنی در من

آبی ندیدی آسمـانم را ...


دلتنگی ات پیچکی شده

طناب دار می‌آویزد!


ما نمیگیم خدای معرفت باشید

اما اونقدری با معرفت باشید..


منو ببر اونجایی که همه بی کلاس باشن!

چون وقتی از بالشت زیر سرم مطمئن نیستم……


آی آدمها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید!

یک نفر در آب دارد می سپارد جان


فراموش خواهی شد

چنانکه انگار نبودی


اینجا تمام حنجره ها لاف می زنند

هرگز کسی هرآنچه که می گفت، آن……


از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم

هنوز پیرهنم را نشسته می پوشم