خدایا! گویى من با همه هستی ام در برابرت ایستاده ام،

خدایا! گویى من با همه هستی ام در برابرت ایستاده ام،…


تو که رفتی همه ی خاطره هایم پژمرد

تو که رفتی همه ی خاطره هایم پژمرد نه تو دیگر هستی نه…


من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار

من را به گناهی که ” نگاه تو ” درآن بود  بردند سر دار و تو…


تو نمیتونی رو هیچکس جز خودت حساب باز کنی!

تو نمیتونی رو هیچکس جز خودت حساب باز کنی! صرف امشب باز…


نه بقا کرد ستمگر، نه بجا ماند ستم

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد  آری آن جلوه که فانی نشود…


زندان بود به مردم بیدار، مهد خاک

زندان بود به مردم بیدار، مهد خاک در خواب کن دو دیدهٔ…


بگذر و بگذار بگذرد

بگذر و بگذار بگذرد بگذار وبگذر  مرا با حال خود بگذار……


زندگی سرد بود، اما

زندگی سرد بود، اما عشق می توانست کارگر……


دوست داشتن یک نفر

دوست داشتن یک نفر ، مثل نقلِ مکان کردن به یه خونه‌ست...…


یه گرفتگیه سمت چپ سینه م!

که دل صداش میکنم!