دنیا همه سر به سر خیال است،خیال

 

 

 

گر کسب کمال می‌کنی می‌گذرد/ ور فکر مجال می‌کنی می‌گذرد
دنیا همه سر به سر خیال است ، خیال /هر نوع خیال می‌کنی می‌گذرد
***

فریاد که سوز دل عیان نتوان کرد/ با کس سخن از داغ نهان نتوان کرد
اینها که من از جفای هجران دیدم ی/ک شمه به سد سال بیان نتوان کرد
***

تیرت چو ره نشان پران گیرد/ هر بار نشان زخم پیکان گیرد
از حیرت آن قدرت بخت اندازی/ مردم لب خود بخش به دندان گیرد
***

دل زان بت پیمان گسلم می‌سوزد/ برق غم او متصلم می‌سوزد
از داغ فراق اگر بنالم چه عجب/ یاران چه کنم، وای دلم می‌سوزد
***

یارب که زمانه دلنوازت باشد/ ایام همیشه کار سازت باشد
رخش تو سپهر و زین رخش تو هلال/ خورشید به جای طبل بازت باشد
***

 

 

می‌خواست فلک که تلخ کامم بکشد /ناکرده‌ی می طرب به جامم، بکشد

بسپرد به شحنه فراق تو مرا/ تا او به عقوبت تمامم بکشد
***

 

شاها به عداوت توکس یار نشد/ کاو در نظر جهانیان خوار نشد
با نشأه‌ی خصمی تو آنکس که بخفت/ در خواب شد آنچنان که بیدار نشد
***

آنان که به کویی نگران می‌گردند /پیوسته مرا به قصد جان می گردند
از رشک نبات می‌دهم جان که چرا /گرد سر هم نام فلان می‌گردند
***

آن زمره که از منطق ما بی‌خبرند/ سد نغمه‌ی ما به بانک زاغی نخرند
زاغیم شده به عندلیبی مشهور/ ما دیگر و مرغان خوش الحان دگرند
***

مجنون به من بی سر و پا می‌ماند/ غمخانه‌ی من به کربلا می‌ماند
جغدی به سرای من فرود آمد و گفت /کاین خانه به ویرانه ما می‌ماند
***

ای چرخ مرا دلی ست بیداد پسند/ بیمم دهی از سنگ حوادث تا چند
من شیشه نیم که بشکند سنگ توام /مرغ قفسم که گشتم آزاد ز بند
**

 

 

 

وحشی بافقی

 

 

 

زمیم