وز تار امید عمر ما پودی کو

از آمدن و رفتن ما سودی کو


فراموش خواهی شد

چنانکه انگار نبودی


اینجا تمام حنجره ها لاف می زنند

هرگز کسی هرآنچه که می گفت، آن……


از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم

هنوز پیرهنم را نشسته می پوشم


آنجا بدون من چگونه است؟

کاش آنجا بدون من مثل اینجا بدون تو……


غلام دولت آنم که پای بند یکیست

به جانبی متعلق شد از هزار برست


بی تو مهتاب شبی باز ..

ولش کن دیگر !!


ای بر پدرت دنیا..

بخشی از دکلمه صحنه از علیرضا……