خدایا! گویى من با همه هستی ام در برابرت ایستاده ام،


 

خدایا! گویى من با همه هستی ام در برابرت ایستاده ام،

درحالیکه حسن اعتمادم بر تو، بر وجودم سایه افکنده است…
خدایا گر خطاهایم مرا از نظرت انداخته!
به خاطر حسن اعتمادم بر تو از من چشم پوشى کن…

 

دوباره آمده ام رو سیاه یا الله
اُمیدم است همه یک نگاه یا الله

اگرچه غیرِ دو خط آه..دربساطم نیست
ولی شدست دمم دائم آه یا الله
به غیرِ خانه تو جز عذابخانه نبود،
بِده مرا به حریمت پناه یا الله

تو راه را به رویم باز کرده ای عمری
خودِ منم که شدم سد ّراه یا الله

گذشت عمر من و، غرقِ معصیت هستم
به دست خود شده عمرم تباه یا الله

گناه و نَفسِ بدِ من، برادرم بودند
اگر فرو شده ام قعرِ چاه یا الله

به هر که غیرِ تو، گر اعتماد کردم من
سرم گذاشت به نحوی کلاه یا الله

ببین که آمده ام از گناه توبه کنم
پذیر توبه ام از هر گناه یا الله

بخوانَمَت به کدام اسم دلربای، تو را
کریم، غافر، اَحد، باراله، یا الله

تو نامه ی عملم را سفید امضا کن
اگر چه هست درونش سیاه یا الله

تمام آبرویم نوکری و عشق علیست
ببخشم از دمِ آن پادشاه یا الله

هوای صحن نجف دارم و دلم تنگ است
رسان مرا سحری بارگاه یا الله

قرار هرشب من گریه بر حسین شدست،
 بر آن شهیدِ تهِ قتلگاه یا الله

به قتلگاه تنش قطعه قطعه شد، ای وای
چنانکه ریخت سرش یک سپاه یا الله

سرش به نیزه و جسمش به روی خاک ولی
رسید خواهرش از خیمه گاه یا الله

رسید و خم شد و بوسه گرفت از رگهاش
رسید و بر غم او شد گواه یا الله

👤 مجتبی دسترنج ملتمس

 

تیم هنری زمیم