بیچاره ما که گر چه عزیزیم نزد خَلق
چیزی که پیش دوست نداریم…
آبروست!


بیچاره ما که گر چه عزیزیم نزد خَلق
چیزی که پیش دوست نداریم…
آبروست!


👤 فاضل نظری

 


هرچند ما بدیم
تو ما را بدان مگیر!
شاهانه ماجرای گناه گدا بگو…

به آبرو وضو گرفت ؛ نماز عاشقانه بود
نشان به آن نشانه ای که ذکر او ترانه بود
فرشته پای صحبت نگار ما نشست و گفت
بهشت چهره شما ؛ بقیه اش بهانه بود
فروغ دیده گان ما شکوه آرزو دمید
وگرنه کام آدمی پر از غم و فسانه بود
سحر که پیک خرمی ز باغ دوست می رسد
شمیم یاس و عنبری به آسمان خانه بود
برای استغاره ای به کوی او گذر کنم
نیاز من بر آورد مسیح جاودانه بود
کسی که هوش می برد به کار پرده پوشی اش
به ناز و عشوه های خود شهیر این زمانه بود
نبود چاره ای دگر غریق آن سبو شدم
نگاه دیده گان او عمیق و بی کرانه بود

👤 یونس تقوی