زندگی بی عشق، اگر باشد، همان جان کندن است

دم به دم جان کندن ای دل کار دشواری است،……


دلبر که جان فرسود از او

اگه دلبرانه نگریست چی؟


سارق کاردان من! 

این همه را گذاشتی  خواب مرا ربوده……


من سراغ هر کسی رفتم دلم را زد شکست

غالبا این لحظه‎ها مادر به دادم……


وز تار امید عمر ما پودی کو

از آمدن و رفتن ما سودی کو


عشق او ما را گرفت از چنگ دیگر دلبران

تن برون بردیم از این میدان ولی جان……


ما را به جبر هم که شده سربه راه کن

خیری ندیده ایم از این اختیارها


آی آدمها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید!

یک نفر در آب دارد می سپارد جان


اینجا تمام حنجره ها لاف می زنند

هرگز کسی هرآنچه که می گفت، آن……


از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم

هنوز پیرهنم را نشسته می پوشم