Charmin_plus

ز خود جداشدگان پرس درد تنهایی…

ز خود جداشدگان پرس درد تنهایی...
که هر که دور ز مردم فتاده تنها نیست!
👤 صائب تبریزی
این حجم از حقیقت و معنا
چجوری تو یه تک بیت جا شده... واقعا برام سواله!

تنهای تنهای تنهایی

تنهای تنهای تنهایی مظلوم مظلوم مظلومی

بی یار بی یار بی یاری خوزستان خوزستان خوزستان

بی دردا خوابیدن خوابیدن خوابیدن نامردا خوابیدن خوابیدن

اما تو بیدار بیداری خوزستان خوزستان خوزستان

Charmin_plus

زندگی آئینه ایست در برابر اعمال ما

زندگی آئینه ایست در برابر اعمال ما
زندگی صدای نفس روح دنیاست
زندگی اولین گریه بچه است
به وقت زاده شدن
زندگی پرستش خدا نیست
زندگی همزادی با خداست تا دم مرگ

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام

در من دیوانه ای جا مانده

در من دیوانه ای جا مانده
که دست از 
دوست داشتنت بر نمی‌دارد!
با تو قدم می‌زند
حرف می‌زند
می‌خندد
شعر می‌خواند
قهوه می‌خورد
فقط نمی‌تواند
در آغوش بگیردت ...
به گمانم
همین بی آغوشی
او را
خواهد کشت ...

👤 مریم قهرمانلو

Charmin_plus

اسم هایی را در لیست های خداحافظی دیدیم

اسم هایی را در لیست های خداحافظی دیدیم
که هنوز به حد کافی سلام نکرده بودند!
اسم هایی را در صفحه بیزاری
که هنوز عاشقشان بودیم...

Charmin_plus

والا بخدا… غالبا لطف خدا مشمول دختر دار هاست!

والا بخدا...
غالبا لطف خدا مشمول دختر دار هاست!

دختری تنها 

بی خبر از دنیا

غرق در رویا 

دختری از جنس لبخند 

می دهد دست تقدیر 
بازی بچکانه اش را

حرم امن تو کافی است هراسان شده را

حرم امن تو کافی است هراسان شده را
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را
دل سپردیم به آن معجزه چشمانت
تا که آباد کنی خانه ویران شده را
مهر تو باعث خاموشی آتشدان است
خارج از دست خلیل است، گلستان شده را
گندم ری به تنور کرمت پخته شود

Charmin_plus

همه عجله دارند!

همه عجله دارند!
مردم به معنایی در زندگی‌شان نرسیده‌اند
به همین دلیل پیوسته شتاب دارند که آن را بیابند...

زندگی میگذرد 
عمر ما بی حاصل میگذرد
زندگی میگذرد 
قلبی بی عشق 

«آدم ها» می آیند… و می روند!

«آدم ها»
می آیند...
و می روند!

آی آدمها که آسوده غنودید
دارد امشب یکنفر در گوشه ای از شهر
می سپارد جان
هیچکس آیا به فکر اوست ؟

Charmin_plus

و ما انسان را خلق کرده ایم

و ما انسان را خلق کرده ایم و از وسوسه ها و اندیشه های نفس او کاملا آگاهیم که از رگ گردن او به او نزدیک تریم...
سوره قاف آیه ۱۶

خالقم من را ؛ زروحش باکمی گِل آفرید 
روح را باگِل یکی انسان کامل آفرید 

گفت تبریکی بخود از خلقت آدم نخست 
در میان سینه یِ آدم یکی دل آفرید 

باتمام کوچکی دل همچنان دریا شده 
عشق را ، زمواج دریا هم بساحل آفرید 

Charmin_plus

همه چیز موقتیه…

همه چیز موقتیه...

باز بگذار دمی، دل نگرانت باشم 
اشک در خلوت و اندوه لبانت باشم 
خسته ای از همه ی دوست و دشمن هایت 
شانه ات را بده تا راحت جانت باشم 
شعرهایم همه کهنه است خودم می دانم 

Charmin_plus

همه برای نفس کشیدن  نیاز به اکسیژن دارن من به طُ

همه برای نفس کشیدن 
نیاز به اکسیژن دارن
من به طُ

به تو من نیاز دارم
مثه آفتاب واسه ابرا
مثه دریا واسه رویا
مثه صبحی واسه فردا
مثه مجنون واسه لیلا

بار ها یاد تو افتادم

بار ها یاد تو افتادم...
چه دلتنگی شیرینی
چه خوشبختیِ کوتاهی!
👤 حامد عسکری

مرا دیوانه مپندار
گرچه پاسخ شیدایی ام...
جز این تفکر تو هیچ نیست
اما شیدایی من تنها برای عشق بود
برای جاودانگی و زیبایی اش

Charmin_plus

جوری زندگی کن که داشته باشی!

جوری زندگی کن که داشته باشی!

این زندگی است
اگر خوب , اگر بد
باید ساخت , باید رفت
باید گذشت , باید شکست
زندگی لحظه ی پرپر شدن این دنیاست
دل نباید بست

اینجا به هرکه دل بدهی دور میشود…!

اینجا
به هرکه دل بدهی
دور میشود...!

👤 امید صباغ نو

آن دوست که من دارم وان یار که من دانم

شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم

بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را

بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم

مردم دنیا مانند سوارانى خفته‌‏اند که کاروانشان در حرکت است

أَهْلُ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ یُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِیَام»

مردم دنیا مانند سوارانى خفته‌‏اند که کاروانشان در حرکت است [و ناگاه به مقصد می‌‏رسند، و آن‌گاه بیدار می‌‏شوند]
نهج‌البلاغه

Charmin_plus

یا خیلی خوشبختی یا خیلی بدبخت

یا خیلی خوشبختی
یا خیلی بدبخت

و آیا اینه خوشبختی
به من چه عشق که بی رنگه
تب آغاز تکراره
پر از خالی و دلتنگه
کنار تازگی کهنه س 
کنار کهنگی مشکل
و آیا اینه خوشبختی
یه قاره آدم بی دل

Charmin_plus

از بس گلایه و غم از روزگار دارد

از بس گلایه و غم از روزگار دارد
آیینه روزگاری است، گرد و غبار دارد
هر عابری در این شهر یک مرده ی عمودی است
این شهر تا بخواهید، سنگ مزار دارد

نشست تو ماشین، دستانش می لرزید

نشست تو ماشین، دستانش می لرزید، بخاری رو روشن کردم
گفت: ابراهیم ماشین تو بوی دریا میده!
گفتم: ماهی خریده بودم
گفت: ماهی مرده که بوی دریا نمیده!
گفتم:هرچیزی موقع مرگ بوی اونجایی رو میده که دلتنگشه
گفت: من بمیرم بوی تو رو میدم...

Charmin_plus

یا رب سببی ساز که یارم…

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت                بازآید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفرکرده بیارید                         تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
فریاد که از شش جهتم راه ببستند                   آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت

Charmin_plus

شرمیست در نگاه من؛ اما هراس نه

شرمیست در نگاه من؛ اما هراس نه
کم‌صحبتم میان شما، کم حواس نه!
چیزی شنیده‌ام که مهم نیست رفتنت
درخواست می‌کنم نروی، التماس نه!
از بی‌ستارگیست دلم آسمانی است
من عابری«فلک»زده‌ام، آس و پاس نه

کاش با پروانه های باغ عشق

کاش با پروانه های باغ عشق

میشد از پس کوچه ها پرواز کرد

کاش میشد در قنوتی بی ریا

ناله ی امن یجیب آواز کرد

کاش میشد همچو نایی در نی ای

کهنه زخم عاشقی را ساز کرد

Charmin_plus

جز خدا را بندگی حیفست حیف

جز خدا را بندگی حیفست حیف

بی غم او زندگی حیفست حیف

درغمش در خلد عشرت چون کنم

ماندگی از بندگی حیفست حیف

جز بدرگاه رفیعش سر منه

بهر غیر افکندگی حیفست حیف

سر ز عشق و دل ز غم خالی مکن

بی‌خیالش زندگی حیفست حیف